دانش آموزان مدرسه یاوری و میهمانان ویژه جشنواره، اعضای کتابخانه سیار روستايي که به صرف شنیدن قصه های مربیان کانون در بخش آزاد با عنوان خواجه لقمان و خواجه نعمان، کلوچه های خدا، مرد یا زن، آدی و بودی، پیوند دو دریا، کلاه پشمی دعوت شدند.


قبل از اینکه اين میهمانان ویژه و كوچك از جشنواره بروند از آنها در مورد حسشان از حضور در جمع قصه گویان پرسیدیم.


فهمیه که از دیدن کانون و کتابهایش خوشحال است، کانون را خانه کتاب می نامد و می گوید: خیلی خوب شد که ما به کانون آمدیم تا قصه گوش بدهیم. تا حالا من این همه قصه را یک جا گوش نداده بودم.


زهرا که قصه ها را خوب گوش داده است، ادامه می دهد: همیشه دوست دارم شب ها مادرم حوصله داشته باشد و برایم قصه بگوید. آخر مادر من خیلی قصه بلد است.


محمد که قصه های افسانه ای را دوست دارد، می گوید: امروز که آمدم اینجا خیلی به من خوش گذشت، آخر هیچ وقت فکر نمی کردم یک روز این طوری قصه گوش بدهم. من عاشق قصه های افسانه ای قدیمی هستم. آخر در این قصه ها اتفاق های عجیب و غریبی می افتد. تازه ما خیلی چیز از قصه ها یاد می گیریم.


هادی که کنار محمد نشسته است، حرف او را تکمیل می کند: ادب، جوانمردی، اینکه چطور زندگی کنیم همه این ها را از قصه ها می شود یاد گرفت. تازه ما اتاق های کانون را دیدیم و برایمان شعر هم خواندند.کلا امروز خیلی خوب بود.


بچه ها سوار مینی بوس کوچکشان شدند عکس یادگاری گرفتند و رفتند تا به روستایشان برسند. حتما امروز در خاطر زیبای آنها خواهد ماند. روزی از کودکیشان که به کانون آمدند تا در جشنواره قصه گویی شرکت کنند و با خود کوله باری از خاطره و پندهای قصه ها ببرند.

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا